مثل یک جنگل پاییزی سرما خورده شده ام بی رمق و غم زده و تا خورده اخم کن،زخم بزن ،تلخ بگو، سر بشکن قالی آن گاه عزیز است که شد پا خورده ماهی کوچک اگر دل نسپارد چه کند بس که آب و نمک از سفره ی دریا خورده عشق داغ است و دوای تن سرد من و تو دور آتش بنشینیم دو سرما خورده؟ برسانید به یوسف که سرافراز شدی هر چه سنگ است به بیچاره زلیخا خورده برسانید از او صرف نظر خواهم کرد نرساند اگر از آن لب حلوا خورده ! ناصر حامدی
کتاب یعنی سر پایین آوردن و گوش دادن به حرف دیگری. برای همین است که ذاتا نقیض قدرت است و قدرت حتی اگر تنها کارش ساختن کتابخانه باشد فقط برای این است که نمایشی بهتر از آن نمیتواند بدهد و بهتر از آن نمیتواند از دستش خلاص شود. برای همین است که حاصل کتاب خواندن دانایی نیست، فقط آگاهی به نادانی است. ویران میآیی – نویسنده: حسین سناپور
درباره این سایت